حاج مرتضي طاهري گفت:برخي ميگويند گريه براي سيدالشهدا (ع) افسردگي ميآورد آنها در اين وادي نيستند، آنها تا به حال براي امام حسين (ع) گريه نکردهاند تا لذتش را درک کنند. شادابتر از بچههاي هيات در هيچ کجا نميتوانيد پيدا کنيد.
به گزارش هفت چشمه به نقل از تسنيم، برادران طاهري چهرههاي شناخته شده مداحي و ذاکري اهلبيت(ع) هستند؛ حاج مرتضي، حاج محسن و حاج محمدرضا طاهري همه ادامه دهنده راه پدر هستند. او نيز به برکت نوکري در دستگاه حضرت سيدالشهداء(ع) ماندگار شد و فرزنداني تربيت کرد که ذاکري اهلبيت(ع) را در پيش گرفتند و با نفس گرم خود رونق بخش مجالس و محافل خاندان عصمت و طهارت(ع) باشند.
برادران طاهري از محله مذهبي و قديمي نازي آباد تهران، بيرق امام حسين(ع) را بر دوش گرفتند و پيشاپيش همه در جشن و سرور و ايام سوگ و عزاي اهلبيت(ع) به ويژه سالار شهيدان مداحي کردند. حاج مرتضي فرزند بزرگ خانواده طاهري است که بعد از مدرسه، شاگرد مرحوم کافي بوده و تا حدودي به سبک و سياق مرحوم کافي ميخواند. اولين صله دوران مداحي خود را هم از مرحوم کافي گرفته است. اولين باري که در سنين کودکي در مهديه تهران خوانده است. مي گويد: «نظر مرحوم کافي خيلي بلند بود. علاقه داشت که مهديه تهران يک سالن بزرگ شود و همه براي عزاداري به آ«جا بروند.»
مرتضي طاهري از بعضي گونههاي مداحي انتقاد کرده و البته گفته نبايد مواجهه ما با جوانترها طرد مطلق باشد بلکه بايد آنها را با تشويق کردن به سمت غنيتر شدن محتواي عزاداري ببريم. او معتقد است که تشويق خيلي کارسازتر است. اما انتقاد اصلي او از جرياناتي است که حرکتهاي خلاف توصيههاي دين و نظر علما و بزرگان را در سبکهاي عزاداري باب ميکنند. او معتقد است بخش قابل توجهي از اين جريانات نه از سر جهل بلکه عامدانه لطمه زدن به وحدت شيعه و سني و يکپارچه شدن جهان اسلام را نشانه گرفتهاند و با خرجهاي چند صد ميليوني سعي در خريداري برخي هيأتها و مجالس و مداحان دارند تا بتوانند خط فکري انحرافي خود را پيش ببرند. او نسبت به پشتوانه خارجي اين جريانات خوش بين نيست.
در آستانه ماه محرم "حاج مرتضي طاهري" در خبرگزاري تسنيم حضور يافت و در گفتوگويي با خبرنگاران فرهنگي اين خبرگزاري شرکت کرد . مشروح بخش دوم اين گفتوگو را در ادامه بخوانيد:
عرفان اين نيست که تا صبح «حسين، حسين» گفت و هر کاري کرد
*تسنيم: بخش عمدهاي از اين مشکلات همان گونه که فرموديد ناشي از پايين بودن معرفت و شايد نبودن معرفت است. هيئت ابزاري براي رسيدن به معرفت حضرت اباعبدالله (ع) است. مداح به عنوان يک ابزار در اين هيئت در کنار روحاني و ساير عوامل چه نقشي در ايجاد معرفت و معرفت افزايي و سوق دادن مسير هيئت و مستمع به سمت کسب معرفت دارد؟ ما راجع به دستگاهي صحبت ميکنيم که سرتاسر معرفت و عقلانيت ديني است و اساسا اين دستگاه باعث ماندگاري اسلام شد. يک مقدار راجع به ظرفيتي که در خود اين دستگاه است، بگوييد؟
معرفت از واژههايي است که در روايات ما زياد درباره آن صحبت شده است. مثلا فرمودهاند ما را عارفاً به حقه زيارت کنيد، يعني زيارتي همراه با شناخت باشد. يعني بدون معرفت؛ نه عبادت، نه زيارت و نه توسل به درد نميخورد. در اوج زيارت عاشورا ميگويد: «فاسئل الله الذي اکرمني به معرفتکم و معرفت اوليائکم... خدايا توفيق شناخت و درک مقام و منزلت حضرت و ائمه معصومين را به ما عنايت کن» يعني از خدا ميخواهيم که ما را به وسيلهٔ دادن معرفت شما مورد اکرام قرار دهد. عرفان اين نيست که بنشينيم دور هم و «هوهو» کنيم. عرفان اين نيست که شب تا صبح «حسين، حسين» بگوييم بدون هيچ اثري. يا اين عرفان که دور هم بنشينيم و «علي، علي» کنيم و قليان بکشيم در حالي که اسلام ضرر رساندن به خود و ديگران را حرام ميداند و براي آن حرمت قائل است.
معرفت مداح گام اول در ترويج معرفت مستمع هيئت است
اگر کسي خودش معرفت نداشته باشد مگر ميتواند براي ديگران معرفت افزا باشد معرفت يعني شناخت، شناخت من مداح، منبري، ميان دار، سينه زن تا بفهميم براي چه دور هم جمع شدهايم و هيئت راه انداختهايم و تجمع کردهايم و اقامه عزاي سيدالشهدا (ع) کردهايم که دستور دين است و اين راه را بايد ادامه بدهيم و اين پرچم هميشه در اهتراز باشد که اگر همه عالم و استکبار جهاني اين گروههاي تکفيري و امثال داعش را ايجاد کرده که امروز با آنها به اهدافشان برسند و اسلام هراسي ايجاد کنند، اين پرچم تا موقعي که در اهتزاز باشد و حرکت کند، تمام اين حرکتهاي استعماري ساختگي خيالي و مکتبهاي عرفاني کاذب تمام اينها مثل کف روي آب ميآيد و از بين ميرود. «آنکه مانده تا خداوندي خدا برجاست پرچم شاه کربلا بر پاست». پس شناخت امام حسين (ع) و هدف امام مهم است و توسعه و ترويج کردن اين شناخت به مردم در صورتي ممکن است که ما به عنوان مداح و سخنران ابتدا خودمان معرفت و شناخت پيدا کنيم.
هيئت بايد يک مداح با معرفت و منبري و مياندار و يک هيئت دار با معرفت و يک سينه زن و گريه کن با معرفت تربيت کند. يعني اگر امروز ولايت را پذيرفتيم بايد بدانيم که تجلي ولايت اهل بيت (ع) در ولايت فقيه است که در زمان غيبت نقطه اتصال بين ما و امام زمان (عج) ولي فقيه و مراجع بزرگوار ما هستند. لذا اگر ولايت را پذيرفتيم، بايد هر حرف ايشان را با جان و دل بپذيريم. بنابراين يا بايد بگوييم ولايت را نپذيرفتهايم که تکليف خودمان مشخص است. زيرا نميشود بعضي را قبول کنيم و بعضي را قبول نکنيم. اگر قائل به اين هستيم که ولي به جهت درايت و فهم از مسائل از همه برتر است پس اين درست نيست که بگوييم ما ولايت را قبول داريم اما آقا جان اين حرفتان را قبول داريم و آن حرفتان را قبول نداريم. اين پذيرفتن ولايت نيست بلکه داريم با اعتقاد خودمان بازي ميکنيم. به حضرت عباس (ع) ما هم جوان بوديم و در جلسات شوق و شور خاصي داشتيم وخيلي کارها ميکرديم و شب تا صبح هم سينه ميزديم و صبح تا شب هم دنبال اين کارها ميدويديم همان موقع هم ما بعضي چيزها را از خودمان در آورديم الان که به آن فکر ميکنيم سليقه و ذائقه شخصي بود.
به حضرت عباس (ع) آن که امام حسين (ع) را ميخواهد بايد به دنبالش برود که آن هم امروز پيدا نميشود مگر در کلام رهبري و فرمايشات ولي فقيه. شخص براي ما در حد شخص مهم است اما اين شخص وقتي متصل به مرکز نور شد، نگاه کردن به او ميشود نگاه کردن به صورت اميرالمومنين (ع) و نگاه کردن به او نگاه کردن به امام حسين (ع) ميشود. ما اگر پيرو مکتب هستيم بايد زندگي قمرمنير بنيهاشم را بنگريم که شخصيتي بود که بعد از معصوم مثل قمر بني هاشم نداريم ولي يکبار نشد مقابل امام حسين (ع) کلامي داشته باشد، هميشه دست به سينه ميگفت:" چشم". حالا امروز مثلا چون آقا فرمودهاند "برهنه" نشوند چون لخت شدن تبعاتي دارد، بياييم بگوييم نه آقا اين حرف را قبول نداريم و از اين حرفها ديگر اين ولايت پذيري نيست اين نوعي تبعيض است،چرا که ما مو ميبينيم و ايشان پيچش مو.
پازلي که آمريکا و اسرائيل و انگليس در رابطه با هيئتها درست کردهاند/ خود دم زدن از امام حسين (ع) يک نوع کار سياسي است
*تسنيم: با اين مباحثي که مطرح شد يک بحثي هم شاهد هستيم که در سالهاي اخيرا هم در مواجه با فتنه خيلي شاهد آن بوديم، اين بود که يکسري ها معتقد هستند که هيات ربطي به سياست ندارد و اصلا هيات و سياست از هم جدا هستند. اين را بهانهاي قرار ميدهند و در روضهها و شعر خوانيها نه يادي از شهدا ميکنند نه يادي از اين مباحث ميکنند و بهانه قرار ميدهند که اين چون ربطي به سياست دارد ما وارد اين مباحث نميشويم. شايد هم به قول شما به نظر خودشان هم آدم ولايي باشند ولي اين را بهانه قرار ميدهند. حتي در بعضي هيئتها اجازه نميدهند حرف از شهدا زده شود. ميخواستم ببينيم اين فکر از کجا نشات ميگيرد و نظر شما در اين مورد چيست؟
همه اينها به نظر من يک پازلي است که آمريکا و اسرائيل و انگليس اين پازل را درست کردهاند و يک گوشه آن را چهرهٔ اهل علم يک گوشه آن با چهره مداحي و يک گوشه آن با چهره خيرخواهي براي جلسات است. اين را ميشود از روند تأمين بودجه آن هيئتهاي خاص دريافت کرد.برخي ميگويند؛ آقا در هيات براي امام حسين (ع) عزاداري کنيد، مگر براي امام حسين (ع) عزاداري نميکنيد؟ ما ياد شهدا و خاطره رزمندگان دلاور اسلام را جداي از مام حسين (ع) نميدانيم. بله اين که هيات نبايد سياسي باشد يعني اين که هيئت حزبي نشود، يعني موقع انتخابات هيئت سمت اين و آن نرود. اما اگر منظور اين است که اطاعت از ولايت را سياسيگري ميدانيم، اصلا دين را نفهميدهايم.
اگر اينطوري است از امام حسين (ع) هم دم زدن خودش يک نوع سياسيگري است چون آن موقع هم دو دسته بودند يکي يزديان، ديگري حسينيها. حق و باطل را از هم تشخيص دادن و جداکردن و دنبال حق رفتن و با باطل درگير شدن و جنگيدن معني آن سياسيگري نيست اين يعني دين داري، ولايت مداري و حسيني بودن، حسيني بودن بدون سياسي بودن که نميشود. ولي سياسي به معناي سياسي بازي و سياسيگري و رفتن پشت اين آقا و آن آقا براي اينکه او بشود نماينده مجلس و بعد برود هر کاري که ميخواهد بکند، نيست. بله به اين عنوان هيات نبايد سياسي باشد، مداح نبايد سياستباز باشد منبري نبايد سياستباز باشد، متدين نبايد سياستباز، دين نبايد عاملي براي اين سياستبازيها بشود. دسته بندي و جناح بنديها ميخواهند فلان آقا را به هدفش برسانند. اما ما سياسي هستيم و پشت سر ولايت حاضريم، به او کمک ميکنيم. ملاک براي ما ولايت است و اطاعت از ولايت، سياسي بازي و سياسيگري نيست و اين متفاوت است با اينکه بگويم آقا هيات سياسي نباشد.
اطاعت از ولايت، سياسي بازي و سياسيگري نيست، عين دينداري است/ امروز اگر امام حسين (ع) بود جلوي خيلي از کارهاي ما را ميگرفت
*تسنيم: در واقع باز مساله به عدم درک پيام عاشورا از سر معرفت برميگردد و شايد بتوان گفت آنهايي که چنين برداشتي از جدايي هيئت و سياست دارند در واقع باز هم نسبت به آن موضوع معرفت ندارند؟
بله اين افراد نسبت به امام حسين (ع) معرفت نداشته اند که اگر داشتند اينگونه نميگفتند. يعني امام حسين (ع) نعوذبالله بعد از شهادت تمام شد و چون امام زمان (عج) الان در پس پرده غيبت است شما ميخواهيد چيکار کنيد، تمام مسائل قطع شد؟ نه بايد در زمان غيبت کسي را به عنوان ولي انتخاب و از او اطاعت کنيم. اين سياسيگري نيست اين دين داري است و پيروي از امام حسين (ع) و مکتب امت است. امروز مخالفت با ولي يعني بازي کردن در زمين يزيد به اسم امام حسين (ع)، يک روز ممکن بود درياي خون هم در قمه زني به راه بيفتد و به نفع امام حسين (ع) بود، اما امروز اگر از يک قطره خون در حين قمه زني يک شيعه دو تصوير نشان داده شود وهن شيعه و از بين رفتن هدف امام حسين (ع) است، حالا پشت اين جريان هر کس با هر چهره و قيافهاي که ميخواهد باشد. واقعيت اين نيست که ما به ظاهر افراد توجه کنيم بايد به عملکرد افراد توجه کنيم. امروز اگر امام حسين (ع) بود جلوي خيلي از کارهاي ما را ميگرفت.
رزمندهها "حسين حسين" ميگفتند و ميجنگيدند/ قبل و بعد از عملياتها برا ي رزمندهها روضه ميخواندم
*تسنيم: حاج آقا بحث توجه به دستگاه امام حسين (ع) همواره در روحيه مقاومت و دفاع از مقدسات و آرمانها تاثير داشته است با توجه به سوابق شما در جبههها اگر خاطرهاي در اين زمينه داريد، بفرمائيد. به نظر شما چقدر بازگو کردن اين پيام و روضهها توانسته بود اين روحيه مقاومت را در بين رزمندهها تقويت کند. مثلا نمونه اي داشتيد که اگر در عملياتي شکست خورديد اما با يک روضه دوباره روحيه گرفتهايد.
يکي از چيزهايي که جبهه را تقويت ميکرد و دفاع مقدس را به پيروزي رساند همين عزداري و توسلها براي سيدالشهدا (ع) بود، دعاي کميل و عزاداري و سينه زني بود که آن عشق واقعي و دروني و باطني بچه رزمندهها به امام حسين (ع) را شکوفا ميکرد و به جوشش در ميآورد. چون اين عشق در همه است گاهي يک موتور محرکي ميخواهد که اين را به جوشش در بياورد. رزمندهها "حسين حسين" ميگفتند ومي جنگيدند، "حسين حسين" ميگفتند سيم خاردار بدن آنها را پاره ميکرد اما باز رد ميشدند و آنها توجهي نميکردند و اين همان عشق واقعي بود که رزمندهها از سيدالشهداء ميگرفتند. ما معمولا قبل و بعد از هر عمليات ميخوانديم، از قبل براي آماده سازي رزمندهها و بعدش براي مصائب و صدماتي که ديده بودند. بالاخره با گريه براي سيدالشهدا (ع) آرامشي براي آنها ايجاد ميشد و آبي روي آتش دل آنها ميريخت.
آنهايي که ميگويند گريه براي امام حسين (ع) افسردگي ميآورد تا به حال براي امام حسين (ع) گريه نکردهاند
متاسفانه بعضي فکر ميکنند گريه براي سيد الشهدا (ع) افسردگي ميآورد چون در اين وادي نيستند، آنهايي که فکر ميکنند گريه براي امام حسين (ع) افسردگي ميآورد تا به حال براي امام حسين (ع) گريه نکردهاند و اين لذت را درک نکردهاند. شادابتر و سرزندهتر از بچههاي هيات در هيچ کجا نميتوانيد پيدا کنيد و درجه افسردگي در بين بچههاي هيات به مراتبط کمتر از ساير افراد است. اينکه جوان بنشيند در ماشين و يک آهنگ غربي بگذارد و صداي آن را زياد کنند شايد فکر کند که اين شادي است درصورتي که اين گونه نيست همه آنها افسردگي دارند و از بيچارگي دست به هر کاري ميزنند. توصيه ميکنم بيايند در خانه امام حسين (ع) دو دقيقه بنشينند و يک قطره اشک بريزند، انگار آبي ميريزند بر روي افکار موهوم درونشان. مطمئن باشند آنها شادترين و بشاشترين آدمها خواهند شد که ما در هياتها ميبينيم. گريه براي امام حسين (ع) اثرات مختلفي دارد و يکي از آن هم همين است.
هياتها نبايد از دعا و سخنراني ديني خالي باشد/ يک نفر بدِ هيئتي زود يک لشکر نشان داده ميشود
*تسنيم: برآوردها اين است که يک مقدار از مجالس مناجات خواني غفلت شده است در صورتي که بزرگان اين راه و پير غلامان تکيه اول را بر بحث مناجات دارند پيرامون اين موضوع هم صحبت بفرماييد؟
هياتها نبايد از دو چيز خالي باشد، يکي منبر و سخنراني ديني و اعتقادي است. متاسفانه در جامعه ما بعد از انقلاب بعضي از مشکلات فرهنگي و اقتصادي در جامعه است که آن را از چشم روحانيت ميبينند، در حالي که روحانيت آمد به مردم خدمت کند و خدمت هم ميکند و خدمتگزار است حالا شايد در هر صنفي هم يکي دو تا آدم بد و خوب هم باشد. در ميان مداحان، منبريها، مذهبيها، هياتيها هم شايد اين دست افراد باشد اما وجودشان حتي کم هم باشد، خيلي نشان ميدهد، يعني يک نفر يک لشکر نشان داده ميشود. يک هياتي بد ميبينند، ميگويند هياتيها حقه باز و کلاه بردارند پس بايد دقت کنيم که ما يک نفر بدمان زياد و زود نشان ميدهد لذا جوان اگر بخواهد صرفا دينش را از من مداح بگيرد فقط يک احساس و شور و شعار است و ظرفيت روحي و روانياش پر ميشود و در جامعه هيچ تأثيري ندارد.
وقتي اين جوان به عشق فلان مداح ميآيد که قشنگ ميخواند و ميگويد برويم هيات فلاني و از دو ساعت جلوتر هم ميرود که جا بگيرد در اين 2 ساعت حضور يک سخنران هنرمند ميتواند بسيار موثر باشد و او را در بعد معرفتي و شعور آماده کند و مداح هم بعد شور و احساس را بپردازد تاخروجي و نتيجه آن خوب شود. سخنراني که هنرمند باشد يعني اين جوان را طوري در مسير بياورد که آن فرد عاشق اين آقا بشود، داريم و فراوان هم داريم که کلام وحي و اهل بيت (ع) را در مغز جاسازي کند که اين اگر از هيات هم رفت و دست از شور برداشت اين شعور را داشته باشد که در خانه و بيرون هم حسيني باشد.
مناجات خوان خوب در کشور کم داريم بايد مناجاتخوان خوب تربيت کنيم/ دعا، روضه نيست بايد با بهجت و بيان عظمت خدا باشد
يکسالي در دهه عاشورا رفتم فرانفکورت آلمان 2 تا 3 تا جوان آمده بودند و گريه ميکردند و سينه ميزدند که اگر قيافههاي آنها را ميديديد، قيافه عجيب و غريبي داشتند، اگر فندانسيون اعتقادي خوب ريخته شده باشد، ظاهر عجيبي هم داشته باشد، وقتي نسيم امام حسين (ع) به او بخورد ميشود "حر" اگر آلوده آلوده هم باشد. جلسات از دو چيز خالي نشود يک منبر دو دعا و مناجات، منتهي مناجات خوان ميخواهيم که نداريم يا خيلي کم داريم اول بايد تربيت کنيم بعد بياوريم. من در کلاسي که در شهرستانها داشتم يک بحث من بحث دعا بود، دعا را اگر دعاخوان خوب بخواند ديگر نيازي به ترجمه ندارد، خود آدم بايد معناي آن را بفهمد و بايد به عبارات آشنايي داشته باشد، خودش بفهمد چه ميخواند. يک دعاي سحر تلويزيون پخش کرد به خدا من خاموش کردم و زدم کانال ديگر با آنکه به آن آقا ارادت دارم. ولي دعاي سحر روضه نيست در آن دعا ميخواهيم خدا را به اسم الله قسم بدهيم، بايد با بهجت و سرور و عظمت همراه باشد.اگر دعا خوان و مناجات خوان هنرمند و دعا فهم باشد جوان چنان لذتي ميبرد که ميگويد ديگر نميخواهيم شور بگيريم و هروله کنيم.
آقا پيرامون مسائل هيئت و مداحي با کسي شوخي و تعارف ندارند و همان جا ميگويند/ در منبر و مداحيها آنگونه که بايد به مساله ازدياد نسل پرداخته نشد
*تسنيم: شما از جمله مداحاني هستيد که همواره در محضر مقام معظم رهبري و جلسات روضهاي که در بيت ايشان برگزار ميشود حضور داريد. از اين حضور خاطرهاي داريد که ايشان توصيهاي اکيد به شما داشته باشند و يا خاطرهاي که جذابيت داشته باشد؟
بنده الحمدالله در جلساتي که محضر حضرت آقا بودم هميشه سعي کردم طوري بخوانم که مورد انتقاد و ايراد ديگران قرار نگيريم و به ندرت هم بوده شايد يکي دو بار در طول اين مدت تذکر داده باشند ولي جالب براي من اين است که حضرت آقا پيرامون اين مسائل با کسي شوخي و تعارف ندارند و همان جا ميگويند ضمن اينکه خوبي را هم ميگويند، عيب ها را هم ميگويند و خود اين درس است. منتهي طوري نميگويند که باعث تخريب آن فرد شود بلکه باعث تعليم آن فرد و اعتلاي او ميشود. الحمدالله آقا هميشه به ما محبت و لطف فرمودهاند و ما هم سعي کردهايم منويات و نظرات ايشان را در خواندن و شعرهايمان لحاظ کنيم. در جلسه اي که من شعري ميخواستم در مورد ازدياد نسل بخوانم به يکي از مسئولان بيت در آن اتاق پشت منبر گفتم، ميخواهم اين شعر را امشب بخوانم، گفت مردم به ما نخندند. جالب بود که مداح بيايد در مورد ازدياد نسل بخواند، گفتم من طوري ميخوانم که گريه هم بکنند. الان آن شعر را از سال گذشته تا به حال بيش از 100 جا در 100 شهر در 100 يادواره شهدا خواندهام چون شعر مال شهدا هم است اين يک دغدغه است که آقا فرمودهاند اما متاسفانه آنگونه که بايد کسي در منبر و مداحيها به آن نپرداخت وحداقل من که نديدم و اين يک دغدغه است.

*تسنيم: حاج آقا جايي گفته بوديد من دو تا عشق دارم يکي همين عشق به اهل بيت (ع) و مداحي است و عشق دوم هم خدمت به زائران بيت الله و کارگزاران حج است اگر خاطرهاي از حج داريد، بفرماييد؟
عشق به زائران حج و بيتالله حرام از سال 62 که به اولين سفر حج مشرف شدم در من ايجاد شد. جواني بودم که تازه ريشم درآمده بود و تازه ازدواج کرده بودم هنوز فرزند اولم به دنيا نيامده بود تازه خدا داشت او را به ما عنايت ميکرد من اولين حجام را به عنوان خدمه کاروان رفتم، بعد تا سال 66 که سال درگيري بود و من معاون کاروان بودم چه کشيديم آن سال بماند، 400 نفر از ايرانيها کنار مسجدالحرام به شهادت رسيدند که خيلي از آنها خانواده شهدا بودند. سال 74مدير عمره شدم و يک سال در ميان ميرفتم، ما عشق داشتيم و دنبال اين بوديم هر سال برويم در سال 85 از داخل استعفا دادم و کاروان ايرانيان خارج از کشور را برعهده گرفتم به چند دليل اول اينکه هر سال بروم، دوم خدمت به زائراني که از اروپا و آمريکا ميآيند يک تکاني ميخوردند و تحولي ايجاد ميشود، بيشتر شيعه بودند و گاهي هم در ميان آنها از اهل سنت بودند.من حج را دوست دارم و عاشق آن هستم و از حج کسي خسته نميشود، حج جزء آرزوهاي ائمه ما بود. ولي خوب اين عشق و اين خدمت و اينها خواسته يا نخواسته از بين رفتند انشاء الله که خدا از همه ما قبول کند.
*تسنيم: با توجه به اينکه تسلط کامل به بحث دعاي ندبه و کميل داريد کدام فراز اين دعا را شما پيش خودتان و در خلوت خودتان زمزمه ميکنيد؟
زيباترين فراز دعاي کميل اين فراز است که من با آن حال ميکنم «فَبِعِزَّتِکَ يَا سَيِّدِي وَ مَوْلاَيَ أُقْسِمُ صَادِقاً لَئِنْ تَرَکْتَنِي نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَيْکَ بَيْنَ أَهْلِهَا ضَجِيجَ الْآمِلِينَ )الْآلِمِينَ(وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَيْکَ صُرَاخَ الْمُسْتَصْرِخِينَ وَ لَأَبْکِيَنَّ عَلَيْکَ بُکَاءَ الْفَاقِدِينَ وَ لَأُنَادِيَنَّکَ أَيْنَ کُنْتَ يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ يَا غَايَةَ آمَالِ الْعَارِفِينَ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ» اين فراز بسيار زيباست و يکي آنجا که ميگويد: «إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ أَسْأَلُهُ كَشْفَ ضُرِّي وَ النَّظَرَ فِي أَمْرِي» ميگويد با من مهربان باش و با عاطفه رفتار کن چرا چون من غير تو کسي را ندارم که بخواهم دردم را بگويم. از فرازهاي دعا ندبه هم از«لَيْتَ شِعْرِي أَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوَى بَلْ أَيُّ أَرْضٍ تُقِلُّكَ أَوْ ثَرَى أَ بِرَضْوَى أَوْ غَيْرِهَا أَمْ ذِي طُوًى عَزِيزٌ عَلَيَّ» فرازهايي است که من خيلي دوست دارم.
گفتوگو: غفار مهردوست
انتهاي پيام/